-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 تیرماه سال 1384 21:58
تکیه به شونه هام نکن ، من از تو افتادهترم ما که به هم نمیرسیم ، بسه دیگه بذار برم کی گفته بود به جرم عشق ، یه عمری پرپرت کنم حیف تو نیست کنج قفس ، چادر غم سرت کنم ؟؟ !! من نه قلندر شبم ، نه قهرمان قصهها نه برده حلقه به گوش ، نه ناجی فرشتهها من عاشقم همین و بس ، غصه نداره بیکسیم قشنگی قسمت ماست ، که ما به هم نمیرسیم
-
راز دل
شنبه 4 تیرماه سال 1384 21:55
روح از دل بپرسید چرا غمگینی روی دوشت چه غمی باز کندسنگینی عاشقی دور زمنزلگه جانان ماندی یا که عشق صنمی رازبر خود راندی درد هجران؛غم کاشانه و موطن داری بازگو از چه سبب زار وچنین تبداری گفت دل درد من از عشق و غم هجران نیست تو ز خود پرس که زاری من از آتش کیست پر پرواز تو از سوختن و سوز من است راز آزاد شدن از قفس تنگ تن...
-
اموخته ام.........
شنبه 4 تیرماه سال 1384 21:50
آم وخته ام.... بهترین کلاس درس دنیا,کلاسی است که زیر پای پیرترین فرد دنیاست . آموخته ام.... وقتی که عاشقید,عشق شما در ظاهر نیز نمایان میشود . آموخته ام.... تنها کسی که مرا شاد میکند, کسی است که به من میگوید: تو مرا شاد کردی . آموخته ام.... که مهربان بودن بسیار مهمتر از درست بودن است . آموخته ام.... که هرگز نباید به...